اخیراً مطالعهای از سوی «مجله تحلیلی دقیقه» با عنوان «نگاهی به آمار تحصیلات دانشگاهی در ایران و رابطه آن با جنسیت و قومیت» منتشر شده است که دادههای جالبی درباره رابطه میان قومیت و تحصیلات دانشگاهی ارائه میدهد.
بر اساس این گزارش، تبعیض قومی در سطح تحصیلات دانشگاهی میان کردها و بلوچها مشاهده میشود. بهعبارت دیگر، با افزایش درصد جمعیت بلوچ در یک شهرستان، تعداد افراد تحصیلکرده بهطور متوسط کاهش مییابد. این تفاوت در تمام مقاطع تحصیلی به جز کارشناسی ارشد و دکتری در جمعیت شهری و در گروههای سنی جوانتر مشاهده میشود.
همچنین، رابطه منفی میان سطح تحصیلات و جمعیت زن بلوچ، مرد بلوچ روستایی و زن کرد روستایی مشاهده میشود؛ به این معنی که سطح تحصیلات پایین به نسبت بالاتری میان این گروهها دیده میشود.
این مطالعه همچنین نشان میدهد که بین عرب بودن و داشتن مدرک تحصیلی عالی در جمعیت روستایی رابطه مثبتی وجود دارد. بهعبارت دیگر، با افزایش درصد جمعیت عرب، تعداد افراد تحصیلکرده دانشگاهی در آن منطقه افزایش مییابد که این داده مربوط به مناطق روستایی است. این گزارش احتمال میدهد که توسعه صنعت نفت و نیاز به نیروی انسانی در مناطق جنوبی کشور بر این روند تأثیرگذار بوده است.
درباره مردم عرب، پژوهش نتیجه میگیرد که بین «گویشوران زبان عربی» و دارندگان مدارک تحصیلی در گروههای سنی مختلف در جمعیت روستایی رابطه مثبتی وجود دارد. هرجا جمعیت عرب بیشتر باشد، تعداد افراد دارای تحصیلات عالی نیز بیشتر است.
اما چرا این تفاوت در میان مردم عرب مشاهده نمیشود؟ به نظر میرسد توسعه صنعت نفت بهتنهایی نمیتواند این موضوع را توضیح دهد، زیرا بسیاری از فرصتهای شغلی در حوزه نفت توسط شبکهای از پیمانکاران و شرکتهای غیربومی پر شده است و به شکل طبیعی -و به غیر از مباحث نژادی و قومی- آنها از شبکه های خود نیرو استخدام می کنند. اما یافته های این پژوهش درباره وضعیت تحصیلات عالی مردم عرب را چگونه می تواند فهمید؟ در ادامه به چند دلیل اشاره می شود:
۱. دقت مطالعه: در استان خوزستان، بهویژه در شهرهای مرکزی، جمعیت ترکیبی است و آمار دقیقی از نسبت عرب و غیرعرب وجود ندارد. خطاهایی مانند اشتباه در طبقهبندی شهرها (مانند طبقهبندی اشتباه فلاحیه (شادگان) بهعنوان شهری فارسیزبان در مطالعه ای دیگر) میتواند کل مطالعه را تحت تاثیر قرار دهد.
۲. افزایش جوانان عرب با تحصیلات عالی: موضوع دیگر این است که ما با افزایش واقعی جوانان عرب با تحصیلات عالی روبرو هستیم. حول و حوش خود را که نگاه کنیم همه جوانانی هستند که حداقل کاردانی یا یک لیسانس را در جیب خود دارند، اما در عین حال بیکار می چرخند. این مشاهدات روزمره نشان می دهند که مطالعه فوق تا حدودی درست است.
۳. عوامل فرهنگی و نهادی: از لحاظ فرهنگی، تحصیل در میان مردم عرب (چه فقیر و چه غنی) امری مثبت تلقی میشود و اصرار بر درسخواندن از کودکی آغاز میشود. این از جهت مهم است که در میان برخی از اقلیت ها درس خواندن ممکن است بار منفی پیدا کند یا به شکلی از مقاومت بدل شود. در میان عرب، برای مثال، تا دوره ای کودک یا نوجوان درسخوان، در میان هم سن و سالی هایش، بار منفی داشت. به عنوان افراد «سوسول» تلقی می شدند. این تا حدودی و در بسیاری از مناطق تغییر کرده است. و تحصیلات بخشی از منزلت اجتماعی افراد تلقی می شود. به همین خاطر است که اکنون در فقیرترین نقاط نیز خانواده ها ممکن است از جیب خود بزنند تا کودکان خود را به مدارس غیر انتفاعی بزنند.
بعد نهادی نیز به رشد نهادهای آموزشی مانند دانشگاه آزاد، دانشگاههای غیرانتفاعی و دانشگاههای پیام نور اشاره دارد. این دانشگاهها زمینهای فراهم کردهاند که بسیاری از فارغالتحصیلان دبیرستان بتوانند مسیر سادهتری برای ورود به دانشگاه پیدا کنند. این موضوع بهویژه درباره دانشگاه پیام نور صادق است که هم هزینههای آن معقولتر است و هم در همه نقاط، حتی در مناطق دورافتاده، در دسترس قرار دارد. این نهادهای آموزشی بستر مناسبی برای رشد تحصیلات عالی در میان مردم عرب فراهم کردهاند.
اما نکته مهمتر این است که این نهادها خروجی یکنواختی ندارند و کیفیت آموزشی در آنها متفاوت است. جمعیت قابلتوجهی از جوانان عرب که، همانطور که گفته شد، مدرک لیسانس یا فوقلیسانس خود را از دانشگاه پیام نور دریافت کردهاند، همچنان بیکار هستند. بر این اساس، نظام آموزشی طبقهبندیشده به ظاهر به عدالت منجر میشود؛ زیرا همه را صاحب مدرک تحصیلی میکند. اما در واقع، به دلیل کیفیت آموزشی پایین یا اعتبار اندک مدرک، بسیاری از افراد بیکار میمانند. نتیجه این برابری آموزشی نه ایجاد برابری که دامن به حس محرومیت نسبی و تبعیض مضاعف است: افراد با تحصیلاتی که بیکار می مانند. علاوه بر این، بسیاری از افراد در دراز مدت ممکن است از تحصیلات عالی ناامید شوند.