دریچه‌ای به فرهنگ و زندگی مردم عرب ایران

موسیقی عربی: صفحه های گرامافونی که خطرناک هستند!

 از تبعات ملت سازی قومی در ایران به حاشیه راندن و مهجوریت موسیقی هایی بود که با روایت های ملی-قومی از ایران نمی خواند. منظور از ملت سازی قومی این است که «ملت ایران» منطبق با فرهنگ و تاریخ یک قوم خاص تعریف شد و دیگر اثنیک ها به «دیگری» بدل شدند. و در همین فرایند دیگر سازی فرهنگ آنها به عنصری اضافی بدل شد که باید کمرنگ می شد و به تدریج در گذر زمان محو می شد. در فضای پس از انقلاب این فرایند حذف مضاعف شد. در دوره ای که موسیقی در بعد ملی به جرمی بزرگ بدل شد و سازها شکسته شد، موسیقی بومی جرمی دو چندان تلقی شد که دیگر جایی برای نفس کشیدن در فضای عمومی نداشت. اما این تنها دوره پس از انقلاب نبود. پیش از انقلاب و هم راستا با شکل گیری و توسعه دولت مدرن (و ناسیونالیسم ایرانی که ملازم آن بود)، موسیقی عربی به عنوان عنصری ناهمخوان با «روح ملت ایران» تلقی شد و وجود آن در فضاهای عمومی بر تصور همگن از ایران  خدشه وارد می ساخت. پخش موسیقی عربی در فضاهای عمومی همیشه این سوال را به ذهن متبادر می ساخت که  چگونه می توان همزمان «ایران» بود و در اماکن عمومی آن موسیقی عربی شنیده شود. برای آنکه این نقطه روشن تر شود، اجازه دهید به یکی از مشاهداتی که نگارنده این مطلب داشت اشاره کنم. 

در سال ۱۳۹۳، در پارک لشکر شهر اهواز، و در نزدیکی کتابخانه عمومی باهنر، فضایی وجود داشت برای بازی کودکان. منطقه لشکر، محله ای مختلط است که در آن هم عرب ساکن است و هم غیر عرب. پارک قسمتی برای ترامپولین داشت که کودکان بازی می کردند و همزمان موسیقی شاد کودکانه پخش می شد. در آن دوره یکی از مجموعه های فرهنگی منطقه، دو آلبوم موسیقی عربی منتشر کرده بود با عنوان «هلال الخیر» و «لغتی هویتی» تا هم زبان عربی را میان کودکان ترویج کند و هم برخی قطعه های موسیقی محلی را دوباره خوانی کند تا با ذائقه کودکانی امروزی همخوانی داشته باشد. در یکی از شب های خنک پاییز، مسئول اداره ترامپولین، یکی از این آلبوم ها را پخش کرد، آن هم به درخواست دوستی که همراه من بود و آن سی دی را به همراه داشت. چندی نگذشته بود که یکی از شهروندانی که آنجا بود به سمت کیوسک آمد و خواست که موسیقی فارسی پخش شود و هنگامی که مقاومت مدیر ترامپلین را دید کار به پرخاشگری کشید که با وساطت انتظامات پارک موضوع حل و فصل شد و همان موسیقی کودکانه فارسی ادامه پیدا کرد. 

این تنها یک نمونه از برخوردهایی است که نشان می دهد چگونه موسیقی بومی در فضای عمومی به حاشیه می رود، حتی موسیقی کودکانه. و دلیل آن مهمتر است. چرا باید شنیدن موسیقی عربی در فضای عمومی برای فردی آزار دهنده باشد؟ توجه کنید که آن مخالفت نه از سوی نیروی انتظامی و نه از سوی اداره ارشاد، که از سوی یک شهروند عادی انجام شده است. شهروند فارسی که احتمالا در خودروی خود آهنگ عمر دیاب مصری را گوش دهد و در خانه از شبکه های موسیقی  ماهواره ای عربی لذت ببرد؟ دلیل آن این است که آن موسیقی عربی که در خودرو شنیده می شود، آن تصور همگن برساخت شده از ایران را بر هم نمی زند. عمر الذیاب خواننده مصری است که شنیدن آهنگ های او در خانه یا خودرو خدشه ای به مفهوم ایران وارد نمی کند. اما آن آهنگ کودکانه عربی که در اهواز تولید می شود و در پارک اهواز منتشر می شود با آن تصویر مفهومی از ایران ناهمخوان است، گویی که ایرانی بودن این بخش از جغرافیا را زیر سوال می برد. به همین دلیل است که حس امنیت عمومی نیز برآشفته می شود.
ما در زندگی خود دنبال تصویر واضحی از جهان آشفته ای هستیم که ما را احاطه کرده است. جهانی که در آن ایرانیت باید همان مفهومی را داشته باشد که برای ما برساخته شده است. و هنگامی که میان جهان واقع و جهان ذهنی فاصله ای رخ می دهد آنگاه بر آشفته می شویم، اضطرابی عمیق ما را در بر می گیرد که مبادا آن تصویر ما از جهان بهره ای از حقیقت نداشته باشد؟ و همین تنش میان آنچه که می بینیم و آنچه که تصور می کنیم اضطراب و وحشت می آفریند. اما این تنها علت نیست. اقلیت ها و اعداد کوچک، همانگونه که آرجون آپادورای، انسان شناس معروف، می گوید همیشه خطرناک تلقی می شوند. اکثریت همیشه از اقلیت می ترسد. نه فقط به این دلیل که آن اقلیت ها قوی هستند و پر زور. بلکه به این دلیل که اقلیت ها همیشه یادآور نقصان آن اکثریت هستند، یادآور اینکه «ما» آنگونه که تصور می کنیم کامل نیستیم. اقلیت یادآور همیشه یادآور آن است که «ما» آنگونه که تصور می کردیم همگن نیست! و به همین دلیل است که اکثریت همیشه از اقلیت هراسان است. نام کتابش «ترس از اعداد کوچک» است: Fear of Small Numbers.

اما علیرغم این مقاومت اکثریت، در طی سالهای اخیر تلاش های زیادی از سوی هنرمندان و فعالان عرب شده است تا این فضا را بشکنند و حوزه عمومی را تصرف کنند یا به تعبیری پیشروی کنند، کاری که تاحدودی موفق بوده است، و توانسته است علیرغم مقاومت  طرف دیگری که اهرم دولت را در اختیار دارد پیشروی کند، اهرمی که موسسه منتشر کننده آن دو سی دی را منحل کرد. در قسمت بعدی این مطلب به این پیشروی ها و شیوه آنها پرداخته خواهد شد. اما پیش از آن اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که این نوع مقاومت ها و اصطکاک ها در برابر موسیقی بومی جدید نیست. در اوایل دولت پهلوی،  در نامه ای که سربرگ وزارت خارجه دولت شاهنشاهی ایران بر آن حک شده است می خوانیم که:

در محمره و آبادان و حتی در ناصری ملاحظه شده است اغلب قهوه خانه هایی که گرامافون دارند صفحه های  آواز و تصنیف های عربی استعمال می کنند و این صفحه ها در روحیات مردم آنجا که اکثر عرب هستند تأثیر مخصوص دارد و حس قوم پرستی را در آنها تقویت می نماید و کمتر کسی متوجه این نکته میباشد.

در ادامه متن نامه از دولت خواسته می شود تا جلوی ورود صفحه های گرامافون عربی گرفته شود. و البته آن اضطراب ایرانیت  نیز در متن نامه نمایان می شود. آنجا که می آید: در بصره اگر یک قهوه چی ایرانی صفحه موسیقی فارسی استعمال کند، مشتریان به او اعتراض می کنند یا از دور او پراکنده می شوند.

 همین یک  جمله نامه نشان می دهد که چگونه ایرانی بودن با فارسی بودن پیوند خورده است و استفاده موسیقی فارسی چه در عراق و چه در ایران نماد این ایرانیت است، و خلاف آن نماد «دیگری بودن» و ضدیت با ایرانیت. اما چرا اینگونه است؟ این همان سوالی است که نگارنده نامه نیز می پرسد. اینکه چرا در محمره و آبادان و ناصری کسی به پخش موسیقی عربی در قهوه خانه اعتراض نمی کند؟ پاسخ نگارنده جالب است: 

چون چنین حسی [وطن پرستی] در توده ملت ایران تولید نشده است، مامورین در آن می باید مراقب این نکات باشند تا توده بوظایف ملی خود آشنا بشود و معنی وطن پرستی را بفهمد. 

این همان  نگاه «ملیت ساز» است، نگاهی که به دنبال آن است تا ملیت جدیدی را بیافریند. و این نگاه البته همزمان «دیگر ساز» است. دیگری درون را تولید و بازتولید می کند. این نگاه به موسیقی عربی برای دهه ها تداوم داشت و در زمانه ای که دولت و نهادهای خصوصی و عمومی بر موسیقی فارسی سرمایه گذاری می کردند، موسیقی عربی از عرصه عمومی زدوده شد تا جایی که امروز پخش آن در حوزه عمومی برای بسیاری اضطراب آور می شود: اضطراب از دست رفتن ایرانی که آنها می شناختند و شاید اضطراب تولد ایران جدیدی که باید به آن عادت کنند.