رابح شهاب یکی از خواننده های زن مطرح اهوازی است که قبل از انقلاب نامی میان خوانندگان منطقه داشت. اما طبیعتا در ساختاری که کل این مردم به حاشیه رفته اند، خوانندگان مرد نادیده گرفته می شوند و از خوانندگان زن حتی نامی باقی نمی ماند.
رابح شهاب در منطقه صخیریه اهواز به دنیا آمد. در سن نوجوانی به خوانندگی علاقه پیدا کرد و به یکی از خوانندگان پرطرفدار در دوران خود بدل شد. او که تا زمان انقلاب ۵۷ آواز می خواند، آهنگ هایی در سبک های مختلف موسیقی خواند و از خود یادگارهای فراوانی به جا گذاشت. از جمله «صبي الچای»، «معاضد كودری»، «العید»، «ابوالجناق» و «شوفی شوفی». از اینکه او چگونه به هنر و موسیقی علاقمند شد، و چگونه توانست در فضای بسته جامعه عرب برای خود جا باز کند، اطلاعاتی نداریم، اما می دانیم که او توانست به چهره ای موفق در این زمینه بدل شود.
عمر هنری رابح اشهاب با انقلاب پایان یافت. او پس از انقلاب از موسیقی کناره گرفت و با یکی از شخصیت های سرشناس اهوازی ازدواج کرد و در سال ۱۹۹۵ در اهواز دار فانی را وداع گفت.
با این حال در طول این مدت کسی سراغ او نرفت و تاریخ او را ننوشت. در حقیقت کسی حتی ترانه های او را گردهم نیاورد. یک دلیل این موضوع را می توان در سیاست های جمهوری اسلامی در قبال خوانندگی زنان دانست. اما دلیل دیگر آن این است که در جامعه عرب نیز رویکردهای ضد زن بیشتر شد و زنان بیشتر به حاشیه رفتند. و متاسفانه حتی فعالان فرهنگی نیز سراغی از او نگرفتند.
رابح شهاب را علاوه بر موسیقی، به خاطر رابطه عاشقانه او با خواننده آبادانی، حبیب بندقیلی، هم در میان جامعه هنری شناخته می شود. رابح و حبیب در یکی از کارها با هم همکاری داشتند و با هم خواندند و همان کافی بود تا جرقه رابطه ای عاطفی بین این دو بسته شود. رابح از حبیب می خواهد که با او در کارهای دیگر همکاری کند. اما حبیب در شرکت نفت بود و نمی توانست با رابح از شهری به شهری برود.
حبیب مدتی می تواند مقاومت کند. اما در نهایت تصمیم می گیرد کار در شرکت نفت را رها می کند و با رابح کارهای مشترکی را به اجرا می برند، و به تدریج رابطه عاطفی آنها شهره خاص و عام می شود. با همه این اوصاف، گویی قدر عشق این دو هنرمند را نافرجام می گذارد و آنها پس از مدتی هم جدا می شوند.
با این وجود کار حرفه ای هر دو تداوم پیدا می کند و در برخی محافل موسیقی باز هم با یکدیگر خواندند. آهنگ های آنان نیز مملو از داستان هایی بود درباره عشق های بی فرجام که با سوز درونشان می خواندند. به همین دلیل است که بین اهل هنر و آنانی که با آنها آشنایی دارند، صدای آنها و ترانه های آنها سوز عشق را بیشتر منعکس می کند. شاید به دلیل حزنی که در صدای هر دوی آنها بود. عشق نافرجام رابح و حبیب نیز دستمایه ای شد برای بسیاری از شعرا و خوانندگان آن زمان که اثر آن را می توان در ادبیات و ترانه هایی که بعد از آنها آمد دید.
بسیاری از آثار رابح اشهاب از دست رفته است. با این حال بعضی از اجراهای مشترک او با حبیب بندقیلی از او به یادگار مانده است.
نکته پایانی اینکه متاسفانه اطلاعات اندکی از زندگی خوانندگان زن عرب اهوازی وجود دارد. خوانندگان زن دیگری چون سیستر مصطفی، فتانه لطیف، زینه نعمه، رابح صمصام، وحیده خلف و بدریه خلف هستند که اطلاعات بسیار اندکی از آنها داریم. اما امیدواریم این نوشته ها روزنه ای باشند که پژوهشگران آینده بتوانند از خلال آن این تاریخ محو شده را دوباره باز یابند یا بخش هایی از آن را دوباره زنده کنند.
** اطلاعات موجود در این یادداشت از برنامه حکایت هنر (حکایة فن) با اجرای شاعر موسی الموسوی گرفته شده است.