دریچه‌ای به فرهنگ و زندگی مردم عرب ایران

ابراهيم ابن المُدّبِّر

ابواسحاق، ابراهیم بن محمد بن عبدالله، معروف به ابن المُدَبِّر، ادیب، شاعر، کاتب و وزیر عباسیان است. دایرة المعارف اسلامی نسب او را به موالی ها باز می‌گرداند. اما بر اساس یاقوت حموی، وی از قبیله ضَبّه و از اهالی دست میسان بوده و در سال ۸۱۱ میلادی متولد شده است. دست میسان، منطقه‌ای است در جنوب غربی شهر اهواز که در زمان حکومت پهلوی به دشت میشان و در جمهوری اسلامی به دشت آزادگان تغییر نام یافته است.

 

معجم الادباء وی را به قبیله ضَبّه نسبت می‌دهد، قبیله‌ای بزرگ عرب که همچنان بخش‌هایی از آن در شهرهای مختلف اهواز، از جمله خفاجیه، زندگی می‌کنند. حسین بن علی، نسب‌شناس برجسته عرب و وزیر مراکشی (متوفی ۴۱۸ هجری)، قبیله ضَبّه را دارای بیشترین تعداد شاعران در طول تاریخ دانسته است.

 

ابراهیم ابن المُدَبِّر در دوران خلافت عباسیان مناصب مهمی داشت، که وزارت خلیفه عباسی، المعتمد بالله، مهم‌ترین آن‌ها بود. آخرین منصب وی وزارت امور ضیاع المعتضد بالله بود که تا زمان مرگش در سال ۸۹۳ میلادی بر عهده داشت.

ابراهیم بن المدبر نه تنها یکی از شخصیت‌های کلیدی در سیستم اداری عباسیان بود، بلکه به بافت فرهنگی و ادبی آن دوره نیز کمک شایانی کرد. نقش او به عنوان نویسنده و شاعر توسط مهارت‌های اداری‌اش که در مدیریت بوروکراسی وسیع عباسی، به ویژه در زمینه‌های مالیاتی و مدیریت املاک، کمک شایانی کرد، تکمیل می‌شود.

آثار ادبی او، هر چند که به ندرت باقی مانده‌اند، نشان‌دهنده درک پیچیده‌ای از نثر و اشکال شعری عربی هستند که بازتاب‌دهنده غنای فرهنگی دربار عباسی است. تخصص ابن المدبر در نامه‌نگاری و کتاب او درباره هنر نویسندگی و بلاغت، اهمیت ارتباطات را در حکمرانی و دیپلماسی در دوران عباسیان نشان می‌دهد.

نقش‌های اداری او، به ویژه در جمع‌آوری مالیات و مدیریت اموال دولتی، پیچیدگی‌های حکمرانی عباسی را آشکار می‌سازند، که بازتاب دوره‌ای است که در آن امپراطوری هم در حال گسترش بود و هم با چالش‌های داخلی روبرو بود. تجربیات او، مانند اسارت و فرار بعدی‌اش در طی شورش زنج، طبیعت ناپایدار آن زمان و خطراتی که مقامات عباسی با آن روبرو بودند را نشان می‌دهد.

 

در سال ۲۵۶ هجری، ابراهیم بن المُدَبِّر مسئولیت جمع‌آوری خراج اهواز را داشت. در همان سال، صاحب الزنج وارد اهواز شد و وی را به همراه دیگران به اسارت برد، اما او توانست پس از یک سال از زندان فرار کند.

 

الذهبی در مورد ابراهیم بن المُدَبِّر می‌نویسد که او صاحب نظمی ناب و نثری برجسته بود و در فن نامه‌نگاری بی‌همتا بود. بسیاری از شاعران دوران عباسی در قصاید خود او را ستوده‌اند. ابن صولی در کتاب “الوافی بالوفیات” می‌نویسد که در زمان ما هیچ شاعری نیست مگر آنکه در مدح ابن المُدَبِّر شعر گفته باشد. یونس سامرائی در کتاب “آداب المستنصریه” می‌گوید که بحتری، شاعر بزرگ دوران عباسی، ۷۲ قطعه و قصیده در مدح، شکوه و عتاب ابن المُدَبِّر دارد. همچنین قسطا بن لوقای بعلبکی، طبیب و فیلسوف، یکی از کتاب‌های خود را برای او فرستاده و کتابی تحت عنوان “الفصد” در ۹۱ باب برای او تالیف کرده است.

 

ابراهیم بن المُدَبِّر نخستین کسی بود که کتابی مستقل در زمینه نثر فنی و ضوابط آن تالیف کرد، کتاب “الرساله العذراء في موازین البلاغه و ادوات الکتابه” که نخستین بار در “رسائل البلغاء” (قاهره ۱۹۱۳م) و بار دیگر با مقدمه‌ای به زبان فرانسوی به کوشش زکی مبارک (قاهره ۱۹۳۱م) چاپ شد. اسماعیل ضَبّی، شاعر و نویسنده اهوازی، کتابی در معرفی زندگی و شعر ابراهیم بن المُدَبِّر نوشته است که در سال ۲۰۱۸ میلادی توسط نشر قهوه منتشر شده است.

 

در دایرة المعارف اسلامی زندگی ابراهیم ابن المدبر به شرح ذیل آمده است:


اديب، شاعر، كاتب و وزير عباسيان. از برادرش احمد كوچك‌تر، ولی از او نامدارتر است (ابن ابار، ۱۵۸؛ صفدی، ۸ / ۳۸؛ ابن شاكر، ۱ / ۱۳۲). در جوانی گويا با چند تن از همسالانش همراه لشكر مأمون (حك‍ ۱۹۸- ۲۱۸ق) به سرزمين روم رفت و در همين سفر بود كه با عَريب مغنّيۀ مشهور دربار عباسيان كه سپس با وی رابطه‌ای صميمانه و عاشقانه يافت، آشنا گرديد (ابوالفرج، ۱۸ / ۱۸۰؛ قس: فروخ، ۲ / ۳۳۴). در زمان متوكل (حك‍ ۲۳۲-۲۴۷ق) رسماً به خدمت عباسيان درآمد و بسيار مورد توجه خليفه قرار گرفت (نك‍ : ابوالفرج، ۱۹ / ۱۱۴-۱۱۵؛ قس: ابن ابار، ۱۵۹) و گويا به پستهای مهمی ازجمله رياست ديوان ابنيه كه مرتبتی در رديف مقام وزيران بود، گمارده شد (صفدی، ۶ / ۱۰۷). اما بر اثر دسيسه‌سازی و كينه‌توزی ابن خاقان (ه‍ م) وزير متوكل، به زندان افتاد. اين گرفتاری به درازا كشيد و چيزی نمانده بود كه ياد وی را از خاطر خليفه بزدايد، اما او به ياری ذوق شاعرانۀ خويش چاره‌ای انديشيد و دل خليفه را نسبت به خويشتن نرم ساخت و از بند رهايی يافت (تنوخی، الفرج، ۲ / ۱۲۴؛ قس: ابوالفرج، ۱۹ / ۱۱۵؛ ابن ابار، ۱۶۰-۱۶۲؛ قس: سوردل، I / 279). ظاهراً قصيده‌ها و قطعه‌هايی كه در زندان و بيشتر در ستايش متوكل سرود، در شمار مهم‌ترين شعرهای وی بوده است (ابوالفرج، ۱۹ / ۱۱۵-۱۱۶؛ صفدی، ۶ / ۱۰۸- ۱۰۹؛ ابن شاكر، ۱ / ۴۵-۴۶). در يكی از اين سروده‌ها، گرفتار شدن خويش را در زندان به ماندن شراب در خمهای گلين قير اندود كه موجب پختگی باده می‌گردد، تشبيه كرده است (ابوالفرج، ۱۹ / ۱۱۵؛ صفدی، ۶ / ۱۰۸؛ ابن شاكر، ۱ / ۴۶). در هر حال، در شعر وی روح سرسپردگی به دستگاه خلافت عباسی، حتی در روزگار گرفتاری در زندان، به چشم می‌خورد.

پس از رهايی از بند، ولايت بصره به وی سپرده شد و در تمام دوران فرمانروايی جانشينان متوكل، منتصر (حك‍ ۲۴۷- ۲۴۸ق)، معتز (حك‍ ۲۵۲-۲۵۵ق) و مهتدی (حك‍ ۲۵۵-۲۵۶ق)، نيز در آن مقام بماند، اما در ۲۵۶ق كه زنگيان سر به شورش برداشتند و شهرهای جنوب عراق و نيز اهواز را به تصرف درآوردند، ابراهيم به دست آنان اسير شد و به زندان افتاد (طبری، ۹ / ۴۷۲؛ ابن اثير، ۷ / ۲۳۷؛ ابن خلدون، ۳(۳) / ۶۴۰-۶۴۱). وی نزديك به ۱۰ ماه در اين زندان به سر برد، اما بار ديگر با زيركی از زندان گريخت (طبری، ۹ / ۴۷۷؛ ابن اثير، ۷ / ۲۴۲؛ ابن ابار، ۱۶۲). بحتری در قطعه شعری، اين گريز وی را از زندان ستوده است (تنوخی، همان، ۲ / ۱۸- ۱۹).

در ۲۶۳ق معتمد عباسی (حك‍ ۲۵۶- ۲۷۹ق) به وی پيشنهاد كرد كه وزارت او را برعهده گيرد و چون وی از پذيرفتن اين مقام سرباز زد، او را به تعليم فرزندش مفوّض گماشت و رياست چند ديوان را به او واگذاشت. با اينهمه در ۲۶۹ق هنگام سفر معتمد به مصر ابراهيم چندی وزارت او را عهده‌دار گرديد (ياقوت، ادبا، ۱ / ۲۲۷؛ صفدی، ۶ / ۱۰۷؛ قس: سوردل، I / 316) و از آن پس معتمد همواره از او به عنوان وزيری لايق ياد می‌كرد (ابن ابار، صفدی، همانجاها). پس از درگذشت معتمد وی كه واپسين ماههای عمر را می‌گذرانيد، رياست ديوان ضياع را در حكومت معتضد (۲۷۹- ۲۸۹ق) به عهده داشت (نك‍ : طبری، ۱۰ / ۳۱؛ ياقوت، همانجا؛ ابن اثير، ۷ / ۴۶۰).

زندگی ادبی و سياسی ابراهيم بن مدبر مانند زندگی اكثر ممدوحان بزرگ آن روزگار به هم آميخته است. وی از سويی در مقام يكی از بزرگ‌ترين كارگزاران دستگاه خلافت، آن قدر شهرت و اعتبار يافته بود كه ستايش و يا هجای شاعران را نسبت به خويش برانگيزد، چنانكه به گفتۀ صفدی (همانجا) در روزگار وی شاعری نبوده است كه وی را مدح نگفته باشد. در اين ميان دو تن از بزرگ‌ترين شاعران هم‌روزگار وی، بحتری و ابن رومی (ه‍ م)، هم وی را ستوده و هم هجو گفته‌اند (نك‍ : بحتری ۴ / ۲۱۲۱-۲۱۲۶، ۲۱۳۴، ۲۲۲۸-۲۲۳۵؛ ابن رومی، ۱ / ۱۰۶، ۴۰۳، ۲ / ۴۷۵، ۵۶۲، ۷۷۹، ۷۸۰، ۸۱۳). صفدی (همانجا) ابوهفان (ه‍ م) را نيز در شمار ستايشگران وی نهاده است. همين نفوذ سياسی وی موجب شده است كه قسطابن‌لوقای بعلبكی، طبيب و فيلسوف هم‌روزگارش يكی از كتابهای خود در علم پزشكی را برای وی بفرستد و نيز كتابی ديگر را با عنوان الفصد در ۹۱ باب، برای او تأليف كند (ابن ابی اصيبعه، ۱ / ۲۴۴-۲۴۵). ابراهيم خود نيز به عنوان شاعر و اديبی كه در نظم و نثر چيره‌دست بوده (ابن نديم، ۱۳۷؛ ياقوت، همانجا)، به سرودن شعر و روايت ادب پرداخته است. وی با برخی از شاعران و دانشمندان هم‌روزگارش، از جمله محمد بن صالح (ابوالفرج، ۱۵ / ۹۲-۹۳) و جاحظ و ابوالعيناءِ اخباری دوستی و همنشينی داشته است (ياقوت، همان، ۱۶ / ۹۲-۹۴، ۱۸ / ۲۹۳). شيفتگی وی به جاحظ سبب شده است كه نثرش از جاحظ تأثير پذيرد (فروخ، همانجا). اما علت دشمنی وی نسبت به ابوتمام (ه‍ م) روشن نيست (نك‍ : صولی، ۹۷- ۹۹؛ مسعودی، ۳ / ۴۸۳- ۴۸۵). در اين ميان دلباختگی وی به عريب كه از فرزندان جعفر بن يحيی برمكی بود (برای آگاهی از زندگی وی، نك‍ : ابوالفرج، ۱۸ / ۱۷۵- ۱۸۸)، درخور توجه است. اگرچه، در منابع ما، به روابط عاشقانۀ آن دو اشارات فراوان رفته است (نك‍ : همو، ۱۹ / ۱۱۶- ۱۱۸)، حتی گفته‌اند زمانی كه وی به زندان متوكل افتاده بود، عريب، از سامره برای او نامه می‌نگاشت و نزد خليفه شفاعت می‌كرد تا شايد آزاد گردد (همو،۱۹ / ۱۱۶)، با اينهمه به نظر می‌رسد كه شيفتگی ابراهيم به عريب كه ۱۴ سال نيز از وی مسن‌تر بود، بيشتر به دليل فضل و ادب و هنر آن زن بوده است (نك‍ : همو، ۱۸ / ۱۷۵). به همين سبب، اين دوستی تا روزگار پيری آن دو نيز پايدار ماند. داستانی هم كه تنوخی (نشوار، ۱۳۱-۱۳۳) دربارۀ آن دو در كهن‌سالی نقل می‌كند، بيشتر بر دوستی ديرينه دلالت دارد تا بر عشق. زندگی آن دو چندان با يكديگر درآميخته كه تذكره‌نويسان نتوانسته‌اند بی‌اشاره به زندگی يكی از آنان، از ديگری ياد كنند (نك‍ : ابوالفرج، همانجاها). راست است كه ابراهيم با ديگر زنان آوازه خوان نيز روابطی عاشقانه داشته (نك‍ : همو، ۱۹ / ۱۱۶-۱۱۷؛ ياقوت، بلدان، ۴ / ۶۵۶؛ حميری، ۲۵۴)، اما گويا پيوند وی با عريب فراتر از عشق به زنی آوازه‌خوان بوده است.

ابراهيم شعر اندك سروده و اغلب آنها در مدح و هجاست. برخی از آنها در مآخذ موجود برجای مانده است. وی بيشتر مدايح خود را تقديم متوكّل كرده است (نك‍ : ابوالفرج، ۱۹ / ۱۱۵-۱۱۶؛ ياقوت، ادبا، ۱ / ۲۲۸- ۲۲۹؛ ابن ابار، ۱۶۰-۱۶۲؛ صفدی، ۶ / ۱۰۸؛ ابن شاكر، ۱ / ۴۵-۴۷). او بر آن بود كه شعر دونان را برمی‌كشد و بزرگان را فرو می‌نهد (ابوحيان، ۱ / ۳۵۷). عنايت وی به شعر و شاعری، لاجرم موجب می‌شد ميان او و اديبان و شاعران زمان نيز پيوندهای استوار برقرار گردد. ابراهيم ظاهراً از علی بن جهم (ابوالفرج، ۹ / ۱۱۳) و ابن سكيت (نك‍ : ابوحيان، ۱ / ۴۶۸) روايت كرده و علی اخفش، ابوبكر صولی، ميمون بن هارون، ابن مهرويه و ابن قدامه اخبار و اشعار او را روايت كرده‌اند (نك‍ : ابوالفرج، ۹ / ۲۶، ۲۸، ۱۰۸، ۱۰۹؛ قالی، ۱ / ۲۹؛ صفدی، همانجا).

 تنها اثری كه علاوه بر شعر، از ابن مدبر به جای مانده الرسالة العذراء فی موازين البلاغة و ادوات الكتابة است كه اولين بار ضمن رسائل البلغاء (قاهره، ۱۳۳۱ق / ۱۹۱۳م) و بار ديگر با مقدمه‌ای به زبان فرانسوی به كوشش زكی مبارك (قاهره، ۱۳۵۰ق / ۱۹۳۱م) به چاپ رسيده است. در انتساب اين اثر به ابراهيم بايد اندكی ترديد كرد. چه، در هيچ يك از مآخذ، چنين كتابی به او نسبت داده نشده است. ثانياً با توجه به مقدمۀ «الرّسالة العذراء» (ص ۱۷۶)، مؤلف آن را در پاسخ رسالۀ اديبانۀ يكی از دانشمندان معاصر خويش نوشته كه نظر به شهرت ابن مدبر، قاعدتاً نمی‌بايست مجهول بماند. اما اگر اين انتساب را درست بدانيم، ابراهيم بن مدبر نخستين كسی است كه كتابی مستقل بر زمينۀ نثر فنی و اصول و ضوابط آن تأليف كرده است (نک‍ : GAL, S, I / 152-153).