یکی دیگر از موسسات مدنی که در اهواز شکل گرفت و نقش موثری در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی ایفا کرد موسسه شمس الجنوب بود. شکل گیری این موسسه با پایان جنگ ایران و عراق آغاز شد. یکی از موسسان درباره آن دوران می گوید: «جنگ ایران و عراق اختناق شدیدی بر مردم عرب ایجاد کرده بود. هر گونه نامی از عرب بودن به معنای همراهی با دولت عراق تلقی می شد. با پایان جنگ این فضا نیز تغییر پیدا کرد و شاهد شکل گیری و تشکل یابی نیروهای جدید بودیم.» او می گوید که «برآورد ما و خبرهایی که داشتیم این بود که در دیگر مناطقی که اقلیت های کرد، ترک و بلوچ بودند نیز حرکت های مشابهی در حال شکل گیری بودند.» در اهواز نیز «بسیاری از نخبگان، دانشجویان و جوانان عرب به تکاپو برای تشکیل انجمن ها و موسسه های مردمی نهاد با گرایشهای متفاوت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی بر خواستند.» افرادی که موسسه شمس الجنوب را تاسیس کرده بودند می گفتند «در فاصله زمانی پایان جنگ تا وفات آیت الله خمینی نوعی گشایش سیاسی را حس می کردیم و فعالیتهای سیاسی و غیرسیاسی تا حدودی بدور از فشار اهرم های حکومتی انجام می گرفت. و همین باعث شد تا به تدریج گردهم آییم تا ببینیم چه می شود کرد.» یکی از افرادی که در آن دوره بود فضا را اینگونه عنوان می کرد: «فضای عجیبی بود. گویی خرابه های جنگی را در عرصه فرهنگی نیز می دیدیم. اثری از هیچ چیز نبود و فضای ترس عجیبی حاکم شده بود. می ترسیدیم هر کنشی با نام «خیانت» سرکوب شود، اما در عین حال فضا آزادتر شده بود.»
می توان حدس زد که پایان جنگ نوعی خستگی را برای کل کشور به همراه داشت و به همین دلیل عضلات امنیتی و نظامی را تا حدودی پس از جنگ شل ساخته بودند و همین باعث نوعی گشایش سیاسی شده بود. از دل این آوارهای پس از جنگ، یکی از موسساتی که شکل گرفت،موسسه شمس الجنوب بود. هدف موسسه این بود که فرهنگ عربی را احیا کند و آن را دوباره وارد حوزه عمومی کند و در این میان شکستن آن فضای ترس نیز نقش قابل توجهی در تصمیم گیری موسسان آن داشت. بر همین اساس تاکید بر شکل گیری گروههای تئاتر و سرود توسط جوانان عرب بود که بسیاری از نمایشها با مضامین فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی به اجرا گذاشته شد. یکی از تحلیلگران عرب می گوید که «همینکه موسیقی، سرود و تئاتر عربی اجرا می شد، حس خوبی ایجاد می کرد و موجی از همدلی جوانان با نخبگان عرب ایجاد کرد.» به عبارت این حس ایجاد شده بود که گویی می شود در خارج از خانه ها نیز کار کرد و تئاتر یا نمایشی به زبان عربی را اجرا کرد. او در اهمیت این نکته می گوید: «در آن دوران دغدغه ما این بود که مبادا زبان عربی از میان برود. بسیاری از نوجوانان و کودکان زبان عربی را به تدریج کنار می گذاشتند. نفوذ آموزش و پرورش و تلویزیون باعث شده بود تا کودکان نه تنها عربی ننویسند که بسیاری از کلمات روزمره را نیز به فارسی بگویند.»
تاریخ موسسه شمس الجنوب را میتوان به ۲ دوره تقسیم کرد، دوره اول از سال ۱۹۹۰ تا سال ۱۹۹۴ بود. در این دوره فعالیت ها بر بسترسازی برای جذب نیروی جوان و نخبه عرب و تشکیل پایگاه مردمی جهت به اجرا گذاشتن بسیاری از برنامه های فرهنگی و اجتماعی بود. یکی از فعالان آن دوره می گوید: «در آن دوره هنوز نام شمس الجنوب انتخاب نشده بود با این همه آن فعالیت ها توانسته بود بسیاری از جوانان و فعالانی که پراکنده بودند و دنبال نهاد یا مجرایی برای فعالیت بودند را کنار هم بیاورد و علیرغم عدم وجود حمایت مالی، بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی را در بخشهای محدودی از اهواز انجام دهد.»
دوره دوم فعالیت این موسسه به دوره اصلاحات و ریاست محمد خاتمی باز می گردد. بخشی از نیروهای عرب اصلاح طلب که در این دوره نفوذ پیدا کرده بودند به اعضای این موسسه پیشنهاد دادند تا به شکل رسمی برای دریافت مجوز رسمی برای فعالیت اقدام کنند. دولت خاتمی سعی میکرد به شکل گیری نهادهای مردم نهاد کمک کند و آنان نیز سعی می کردند که از این فضا بهره بگیرند. و در همین فضا و با حمایت و پشتیبانی بسیاری از فعالان سیاسی و فرهنگی عرب که نزدیک به جریان اصلاح طلب بودند این موسسه توانست مجوز رسمی دریافت کند.
فعالیت موسسه شمس الجنوب اهواز در سایه دولت اصلاحات به خوبی پیش می رفت. این موسسه توانست فعالیت های خود را به نقاط مختلف گسترش دهد و چندین گروه تئاتر و سرود عربی را شکل دهد. با همکاری نهادهای دولتی مانند شهرداری نیز موسسه شمس الجنوب توانست از تالارهای شهر برای اجرای برنامه های خود استفاده کند. در آن دوران اجرای یک تئاتر یا چند سرود عربی موجی از هیجان را ایجاد می کرد و جمعیت فراوانی را راهی سالن های اجرا می کرد. رسول که آن دوران را به خاطر می آورد می گوید که «برای یکی از این برنامه ها که در یکی از تالارهای شهر رفته بودم شوک زده شده بودم. مهمترین نکاتی که من را به خود جلب کرده بود یکی جمعیت فراوانی بود که با لباس عربی آمده بودند و دوم حضور زنان بود.» او ادامه می دهد که ما عادت نداشتیم زنان را در برنامه های فرهنگی ببینیم. این فضاها عمدتا مردانه بود. اما شکل گیری شمس الجنوب و برنامه های آن فضایی ایجاد کرده بود که زنان عرب هم دیده شوند. هم کنشگری کنند و حضور پیدا کنند. برنامه هایی که شمس الجنوب و نهادهای مشابه اجرا می کردند نقش دیگری نیز داشتند: امکان ظهور طبقه ای از فعالان فرهنگی عرب و برنامه هایی که آنان را به هم پیوند دهد. وادی، فعال دیگری که در آن دوره حضور داشت، در این باره می گوید: «قبل از شکل گیری موسساتی چون شمس الجنوب همه چیز فارسی بود. چه سینما چه تئاتر. برای ما جایی نبود و نخبگان عرب نیز کمتر از برنامه های غیر عربی استقبال می کردند. همه چیز در خانه ها بود.» اگر بخواهیم صحبت های وادی را به زبان دیگری بیان کنیم می شود گفت که این موسسات نه تنها اجرای تئاتر یا سرود بودند که فضایی برای «اجرای عرب بودن» را نیز فراهم آوردند. فضاهایی که جوانان عرب میتوانستند با پوشش خود بروند و نحوه متفاوتی از عرب بودن را اجرا کنند، شیوه ای که متفاوت از معنای آن در مناطق فقیر نشین یا فضای قبیله ای بود. این اجرا و نمایش جدید عربیت که در حال ظهور بود عناصر دیگری نیز داشت: خواندن و همراه داشتن کتاب و نشریات جهان عرب، بحث سیاسی در مورد رخدادهای منطقه، و گفتگو درباره چالش های مختلفی که جامعه عرب با آنها روبرو است و به نوعی با تبعات فرهنگی فقر برای جامعه عرب و هنجارهای قبیله ای مرز بندی می کرد. همه این عناصر در کنار هم به ظهور گروهی از جوانان عرب منجر شد که به تدریج ذیل عنوان «المثقفین» یا روشنفکران عرب شناخته شدند. به عبارتی، می توان گفت آن تئاترها در حاشیه بود و در هر گردهمایی فرصتی بود برای اجرا و نمایش عربیت و مفهوم تازه ای از عرب بودن در حال ظهور بود.
موسسه شمس الجنوب به تدریج به سمت تشکیل و برگزاری دوره های آموزشی تئاتر، شکیل و برگزاری کلاسهای تقویتی زبان انگلیسی و ریاضی برای دانش آموزان مناطق حاشیه، و به اجرا گذاشتن دهها تئاتر در سطح شهرهای مختلف اهواز پرداخت که از معروف ترین و جنجالی ترین آنها می توان به تئاتر «امجدی ما – – یحب امجدی»(گدا گدا را دوست ندارد)«میزان العدالة»(ترازوی عدالت)«من يرفع اللافتة»(چه کسی پلاکارد را بالا می برد) و «یا اعدل الناس» (ای عادل ترین مردم) اشاره کرد.
گسترش پایگاه مردمی موسسات فرهنگی و افزایش فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی آنها به تدریج منجر به ایجاد حساسیتهای امنیتی شد. در سال ۲۰۰۰، بسیاری از اعضای این موسسات به مرکز اطلاعات اهواز فراخوانده شدند و بسیاری از آنها دستگیر شدند. تحت فشارهای امنیتی، موسسه شمس الجنوب فیتیله فعالیت ها را برای مدتی پایین کشید و به دنبال راه حلی بود تا بتواند در فضایی امن به کار خود ادامه دهد. در همان سالها که این فشارها در حال تشدید بود، بخشی از فعالان اصلاح طلب عرب، با جلب نظر دولت، موفق شدند تا حزب وفاق را تشکیل دهند، حزبی متشکل از فعالان عرب که بعدها در انتخابات دوره دوم شورای شهر اهواز توانست تمامی ۹ کرسی شورای شهر اهواز را از آن خود. این حزب سعی کرد تا از فعالیت های شمس الجنوب حمایت کند و موسسه شمس الجنوب نیز این را فرصتی برای استمرار فعالیت های خود ارزیابی می کرد.
همکاری با حزب وفاق منجر به تشدید اختلافات درونی در موسسه شد. از منظر این فعالان ورود شمس الجنوب به فعالیت های سیاسی به آنها ضربه خواهد زد، اما دیگر اعضا باور داشتند ورود به عرصه سیاسی می تواند به اثر گذاری بیشتر منجر شود. قمندار غزی و ابراهیم عامری از سیاستمداران عرب آن دوره و به نوعی پایه گذاران حزب الوفاق سعی می کردند که پای موسسه شمس الجنوب را بیشتر به حوزه سیاست باز کنند و به نوعی موسسه را به بازوی فرهنگی حزب بدل کنند. در این مسیر، گرایشات همراه با حزب الوفاق موفق شد، گرایشاتی که تصور می کردند حزب الوفاق می تواند هم حمایت مالی را فراهم آورد و هم به دلیل نزدیکی به احزاب اصلاح طلب نوعی امنیت سیاسی را برای آنان فراهم آورد.
موسسه شمس الجنوب همچنین با شبکه تلویزیونی اهواز نیز همکاری کرد، شبکه ای که در استان راه اندازی شده بود. این موسسه بیش از ۳۰ تئاتر با محتوای اجتماعی برای این شبکه تلویزیونی که در سال ۱۹۹۹ تشکیل شده بود تهیه کرد. اما متاسفانه پس از گذشت مدتی به دلیل فشارهای امنیتی و گزارشها و اخطارهای پی در پی همکاری موسسه شمس الجنوب با شبکه تلویزیونی اهواز متوقف شد.
پایان فعالیتهای موسسه شمس الجنوب در سال ۲۰۰۵ رقم خورد. در آن زمان حساسیتهای امنیتی وفشارهای اطلاعاتی به فعالان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به اوج خود رسیده بود. در بحبوحه های این فشارهای امنیتی گسترده موسسه تئاتری را به نام « یا اعدل الناس»(ای عادل ترین مردم) به اجرا گذاشت که محتوای این تئاتر حاوی اعتراض به انتقال آب کارون بود. شبکه خبری الجزیره بخشهایی از این تئاتر را در گزارش خود از بحران آبی خوزستان بخش کرد و همین امر تیر خلاص به فعالیت موسسه شمس الجنوب را زد. در پی پر سر و صدا شدن این تئاتر، اعضای مرکزی موسسه بازخواست شدند و برخی بازداشت. آرشیو فعالیت های موسسه ضبط شد، و پایان عملکرد آن رقم خورد. به تدریج بسیاری از فعالان موسسه یا راهی خارج از کشور شدند یا آنکه در همان منطقه به حاشیه رانده شدند تا سایه نگاه امنیتی مدام بر آنان مسلط باشد و نتوانند در حوزه عمومی فعالیت کنند، حتی در ساحت فرهنگی.