دریچه‌ای به فرهنگ و زندگی مردم عرب ایران

از چم اصخیر تا کیانپارس: سرمایه گذاری مالکانه بر مفهوم ایرانیت

مجله- کیانپارس یکی از مناطق بالا شهر اهواز است که بر کرانه غربی رودخانه کارون واقع است و یکی از ثروتمندترین مناطق شهر. با این همه به تاریخ این منطقه کمتر پرداخته شده است، تاریخی که می تواند نمایانگر و شاخصی باشد از فرایند دولت-ملت سازی در ایران و همزمان دیگرسازی.

شاید بتوان ایده اصلی احداث کیانپارس را در دوره ناصرالدین شاه جستجو کرد. در آن دوره روشنفکران ایرانی-که با تصور خاص خود از ایران- وارد آن سرزمین می شدند از بافت منطقه شوک زده می شدند. «اینجا را نمی توان بخشی از خاک ایران دانست،» آنها می نوشتند. مشابه این عبارت را با ادبیات مختلف می توان در نوشته های آن دوره دید. چرا نمی توان بخشی از خاک ایران دانست؟ از منظر آنها پاسخ در حکمرانی خودمختار منطقه، از یک سو، و از حضور مردم عرب، از دیگر سو بود. آنها می پرسیدند: چگونه می توان سرزمینی که مردم عرب در آن ساکن هستند را ایرانی-پارسی دانست؟ برای «ایرانی» کردن این سرزمین و اقناع دولت وقت ایران به سرمایه گذاری بیشتر در آنجا، آنها پیشنهادهای مختلفی می دادند. این روشنفکران و متخصصان از آب و سرزمین حاصلخیز می گفتند و از اینکه می توان در کشاورزی قهوه، پنبه، گندم، چای، نیشکر، صنعت پشم و ابریشم و ده ها طرح دیگر سرمایه گذاری نمود. والبته همه اینها قبل از اکتشاف نفت بود. در آن دوره، میرزا آقا خان کرمانی پیشنهادی می دهد  با عنوان رساله «عمران خوزستان» یا رساله «خرید عربستان». در آن رساله او با برشمردن مزیت های کشاورزی در منطقه، عنوان می کند که این سرزمین در دست «اعراب بادیه که همه مهمله و نفوس معطله اند» باقی مانده است، اعراب شروری که از منظر او قادر نیستند آن را آباد کنند و مانع آبادی آن هستند. او پیشنهادهای مشخصی می دهد: 

فارسیان متمول هند (زرتشتیان پارسی تبار که به هنگام حمله اعراب مسلمان به ایران از زادگاه خود گریختند و به شبه قاره هند رفتند.) اراضی اهواز را در خوزستان از دولت ایران خریداری نموده آنجا اقامت نماینده و شهرک های خود را احداث کنند.  از یک طرف پول گزاقی یک مرتبه به دولت ایران برای آباد نمودن سایر قطعات مملکت می رسد و از طرف دیگر سرمایه بزرگی از اشخاص وطن دوست با ابلاغ به دولت به مملکت خوزستان وارد شده سد اهواز را بسته و به فاصله کمی در کنار شط کارون مملکتی مانند کراچی و بمبيی دارای تمول سرشار و روح ایرانیت ایجاد گردد.

در همان زمان گویی زرتشتیان هند در تماس با دولت ایران بودند تا این سرزمین ها را خریداری کنند تا در آنجا سرمایه گذاری کنند و روح «ایرانی» را در آن بدمند. این همان جایی است که می توان بدان «سرمایه گذاری بر حس مالکانه فارسی» نام نهاد، سرمایه گذاری ای که به نام ایرانیت انجام می شود، جایی که اقتصاد سیاسی و دولت-ملت سازی به هم پیوند می خورند. بر آن مبنا، سرزمینی که «دیگری» در آنها ساکن است را باید از دولت (نه زارعان و کشاورزان که صاحب آن هستند) خرید و به «ایرانیان» زرتشتی هبه کرد تا آن را آباد کند. چرا که آن «دیگری» مهمل، معطله و شرور است و این زرتشتی، پارسی که در هند ساکن است می تواند ثروت بیاورد و روح ایرانیت را به این سرزمین بدمد. 

بر این اساس، بر ساخت کردن مفهوم ایرانیت به شکل مدرن آن، تنها یک بحث فرهنگی نیست. بلکه بحثی است کاملا اقتصادی و مادی. برساخت ایرانیت نوعی سرمایه گذاری است که در آن دولت نقش اهرمی را بازی می کند تا امکان نقل و انتقال ثروت از گروهی به گروه دیگر را فراهم آورد. یک سوی این ماجرا کشاورز عربی است که خود را صاحب سرزمین خود می داند و سوی دیگر آن سرمایه گذارانی که خود را حاوی روح ایرانیت می دانند و آمده اند تا سرزمینی که به دست «غیر» ویران شده است را آباد نمایند. و در این رابطه و فرایند تحول اقتصادی است که «من» و «دیگری» نیز بر ساخته می شود. 

اما اجازه دهید به احداث کیانپارس بازگردیم. در سال ۱۳۰۴ منطقه ای حدود ۸۰۰۰ کیلومتر مربع در حومه شهر اهواز- و در امتداد رودخانه کارون- معروف به چم اصخیر-سیدخلف به انحصار الیگارشی پارسی هند در آمد. نام شرکتی که زمین ها را خریداری کرد مزدیسنان بود که با عضویت ۳۰۰ نفر که اغلب زرتشتی ایرانی بودند و با انگیزه کشاورزی تصرف شد. این شرکت با حمایت دولت این زمین ها را به قصد کشاورزی تصاحب کرد اما پس از مدتی اقدام به تغییر کاربری این سرزمین ها از کشاورزی به مسکونی کردند و نام آن منطقه را از چم اسخیل و خلف آباد به کیانپارس (به معنای پادشاهی یا الیگارشی پارسی) تغییر دادند. هنوز نام ایدون (یکی از سهامداران شرکت مزدیسنان) بر یکی از خیابان های اصلی کیانپارس قرار دارد.

نکته جالب تر روابط پشت پرده این تغییر و تحولات است. دختر ایدون همسر فرمانده لشکر ۹۲ ارتش بود، لشکری که مقر آن در فاصله چند کیلومتری کیانپارس احداث شده بود. در طول این سالها و حداقل تا سال ۱۳۸۲، تنش ها درباره کاربری زمین، حق مالکیت بر آن و تصاحب سرزمین ها تداوم داشت. مهمترین موضوع در این سالها تغییر کاربری زمین ها از کشاورزی به مسکونی بود، امری که با مخالفت شهرداری نیز روبرو شد. در سال ۱۳۷۴ شهرداری اهواز مدعی بخش از این زمین ها (که پس از خشک شدن بخش هایی از کارون شکل گرفته بودند) شده بود که این امر با مخالفت شرکت مزدیسنان که خود را صاحب این سرزمین ها می دانست روبرو شد. این اختلاف در تاریخ ۷ مرداد ۷۵ به سود شهرداری حل و فصل شد. اما شرکت مزدیسنان پس از مدتی اعتراض خود را دوباره از سر گرفت و در سال ۸۲ دوباره حکم قضایی درباره تصاحب این سرزمین ها را از دادگستری گرفت. و البته در این دعوا میان شهرداری و شرکت مزدیسنان آنچه به حاشیه رفت و نادیده گرفته شد صدای کشاورزانی بود که می دیدند همه این درگیری ها بر سر سرزمین هایی است که روزی آنها بر آن کشاورزی می کردند و از چنگ شان در آورده بودند، کشاورزانی که به گفته قمندار غزی، رئیس شورای شهر در آن سالها، خود را مالک «طبیعی، عرفی و شرعی» این اراضی هستند.  والبته کیانپارس تنها یکی از سرزمین هایی بود که توسط دولت، با هدف توسعه و آبادانی و بسط روح ایرانیت در منطقه از کشاورزان عرب گرفته شد و به شرکت های «ایرانی» و بین المللی واگذار شد. 

در این مسیر پر و پیچ و خم مفهوم ایرانیت (در تصور مدرن آن) شکل گرفت و به تدریج آنقدر طبیعی و نرمال شد که کسی از این مسیر برساخته شدن روابط اکثریت-اقلیت در ایران نپرسد و همه چیز در قالب نظریه هایی که تاریخ نزدیک را محو می کنند تا تصویر اسطوره ای و غیر تاریخی را محفوظ نگه دارند.و البته تمام این فرایند را می توان ذیل مفهوم «سرمایه گذاری مالکانه بر ایرانیت» تعریف کرد. هنگامی که جغرافیای ایران را سرزمین پارسیان دانستید، آنگاه می توانید سرزمین کشاورز عرب را از دست او خارج سازید تا روح «ایرانیت» را در منطقه ای که «غیر ایرانی» می دانید بدمید و البته از منظر اقتصادی بر این مفهوم سرمایه گذاری کنید: دیگری را به حاشیه می رانید تا «پادشاهی پارسی» (کیانپارس) را بنا نهید.

منابع:

* در این مطلب، به داده ها و اطلاعات آمده در کتاب «تاریخ شفاهی» نوشته موسی سیادت،‌ تاریخ نگار، استناد شده است.

** در مورد میرزا آقا خان کرمانی و رساله خرید خوزستان منابع زیر را ببینید:

  • محمد گلبن، رساله عمران خوزستان؛ خوزستان در دوران مظفرالدین شاه قاجار، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، پیاپی ۷ (پاییز ۱۳۷۷)
  • یوسف عزیزی بنی طرف، از آقاخان کرمانی تا تئودور هرتسل، شهروند، نوامبر ۲۴, ۲۰۱۱ .
  • کتاب یحیی نوشته محمدعلی آقامیرزایی، انتشارات مرز و بوم. 

**بعضی اخبار درگیری ها میان شهرداری و شرکت مزدیسنان را در روزنامه های زیر می توانید ببینید:

  • روزنامه همسایه های، شماره ۳۶۷، ۱۵ مهرماه ۱۳۸۲.
  • روزنامه همسایه ها، شماره ۲۶۱، ۱۰ خرداد ۱۳۸۲
  • هفته نامه ندای جنوب شماره ۳۶،  ۱۳ خرداد ۱۳۸۲.
  • هفته نامه همدلی، شماره ۶۶،  ۱۱ خرداد ۱۳۸۲.